من از ما می نویسم

من و همسر در سال 88 ازدواج کردیم از زندگیمون راضی بودیم و لذت می بردیم تا اینکه در مهرسال 91 خدا مهرش را در غالب یک فرشته کوچک به نام آیسان به ما عطا کرد.و حالا 3 نفری بیش از قبل از زندگی در کنار هم لذت می بریم.

من از ما می نویسم

من و همسر در سال 88 ازدواج کردیم از زندگیمون راضی بودیم و لذت می بردیم تا اینکه در مهرسال 91 خدا مهرش را در غالب یک فرشته کوچک به نام آیسان به ما عطا کرد.و حالا 3 نفری بیش از قبل از زندگی در کنار هم لذت می بریم.

26 ماهگی

ماه آذر خیلی ماه  سختی برام بود یک سری مشکلات برام پیش اومده بود که واقعا بهم سخت گذشت امیدوارم دیگه برام تکرار نشه البته یک درس هم گرفتم که زیاد به خودم سخت نگیرم هر کس یک توانایی های داره از خدا می خواهم که کمکم کنه و همچنین از خدا می خوام به همه سلامتی بده و هیچ وقت سلامتی را از من و تمام عزیزان نگیره.

توی ماه  گذشته چند جا آیسان را بردم مهد که از هیچ کدومشون رازی نبودم یکیشون وسط روز داشت با وایتکس زمین ها را می شست و این بوی وحشتناک توی حلق بچه های معصوم بود تازه ادعا می کردن بهترینن و 5 ستاره هستن. یک جا هم رفتیم یک ساعتی رفتیم توی کلاسشون با آیسان که همون جا آیسان مثلث و دایره را یاد گرفت عصری هم اومدیم خونمون و لوزی را بهش یاد دادم  دیگه از اون روز مثلث و لوزی و دایره با دستاش درست می کنه و هی می پرسه این چیه و از من می خواد که من درست کنم و ازش بپرسم به مثلث هم میگه مثلحنیشخند

من فقط می خواهم 2 ساعت در روز یا روز در میون بره که مطالب و شعر جدید یاد بگیره و رواببطش با بچه ها خوب بشه .

شعر یک روز آقا خرگوشه را یاد گرفته و همش با هم می خونیم و آخرش که می گه من خرگوشی بی آزارم را یک جور دوست داشتنی میگه میخواهی بخوریش. شعر اعداد آقا موشه را یاد گرفته و انگار کم و بیشمی تونه تا بیست بشماره.

عاشق باربی بازی هستش از خونه ی مامانم یک سبد باربی آوردیم که باربی دکتر و عروس بیشتر مورد توجهش هستن. تازگی ها یک ربع نیم ساعتی با خودش بازی می کنه و خیلی قشنگ با عرو سک هاش صحبت می کنه.

پشت در ورودیمون مثلا مغازه است میره وایمیسته پشت در می گه آقا بستنی آبی بدین منظورش بستنی وانیلی هستش بعد می گه قاشق هم بدین بعد هم میگه بیایین پول یاد گرفته هر چی میخره بعدش باید پول بده .

توی دو ماه گذشته بسیار به کلوپ پاندا رفتیم اوایلش آیسان زیاد بازی نمی کرد ولی از وقتی کیمیا را هم بردیم می رن باهم کلی بازی می کنن یک چند بار هم ویلاژ توریست رفتیم غیر از یکی دو بازی آیسان از بقیش نمی تونه استفاده کنه و بیشتر خوش به حال باباش میشه که میره ماهی بازی یک بار هم از این ماهی بازی کلی سکه گرفتیم و لی پولش را گذاشتیم کنار که دفعه بعدی رفتیم باز بازی کنیم و به اصطلاح پول شرط بندی وارد خونمون نشه.

اواخر ماه آذر هم رفتیم کیش که توی پست بعد می ذارم.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد