غدیر امسال صبحش رفتیم مسجد دختردایی جان معصوم خانوم دنبال دایی حسینم رفتیم که یک عروسک از رو زمین پیدا کرده بود دادبه آیسان وقتی پیاده شده انداختیمش پایین همین طور اینقدر مواظبیم چشم دخنرم گل مژه زده چه برسه به اینکه مواد آلوده هم دست بزنه بهش بعدش رفتیم باغ بعد از 3 بار رفت و آمد با آداما میتونم دیگه بشناسمشون تا حدودی و دستم بیاد که با کی رفت و آمد کنم با کی نکنم خلاصه اینکه یک سری نکات هم فهمیدم اینکه واقعا رفتار آداما تو زندگیشون خیلی خیلی تاثیر داره و واقعا همه چی بر میکرده به نیت آدما