من از ما می نویسم

من و همسر در سال 88 ازدواج کردیم از زندگیمون راضی بودیم و لذت می بردیم تا اینکه در مهرسال 91 خدا مهرش را در غالب یک فرشته کوچک به نام آیسان به ما عطا کرد.و حالا 3 نفری بیش از قبل از زندگی در کنار هم لذت می بریم.

من از ما می نویسم

من و همسر در سال 88 ازدواج کردیم از زندگیمون راضی بودیم و لذت می بردیم تا اینکه در مهرسال 91 خدا مهرش را در غالب یک فرشته کوچک به نام آیسان به ما عطا کرد.و حالا 3 نفری بیش از قبل از زندگی در کنار هم لذت می بریم.

40 هفتگی

عشق مامان 10 ماه می شودبغل

آیسان به سرعت داره بزرگ می شه از اون حالت بچگیش داره در می اد حرف هامون را می فهمه میگم صبر کن تا بهت آب بدم دهنشو را مثل ماهی باز و بسته میکنه میگم و برات باب اسفنجی بذارم میره جای تلویزیون دم در خونه مامانم که میرسیم میگم زنک بزن اون آیفون فشار میده عاشق اینه که  چراغ خاموش کنه فقط می تونه  خاموش کنه نمی تونه روشن کنه چند روز قبل دیدم دستشو می کنه تو پریز برق سریع رفتم چسب آوردم زدم رو پریز تا پنج شنبه که بریم محافظ پریز بگیریم هی انگشتشو میزد به پریز میدید تو نمی ره می خورد به چسب نواری که زده بودم هی تعجب می کرد ؛به انگشتش نگاه می کرد فکر می  کرد انگشتش مشکل داره منم هر هر می خندیدم آخه چقدر یک موجود میتونه بامزه باشه .

وقتی می خوابم دستشو می ذاره روی دلم و بلند میشه تازگیها دستشم برای 10 ثانیه یا بیشتر رها میکنه و روی پا خودش میایسته ازمبل  میگیره و چند قدمی راه میره .

تازگیها عاشق ویفر کاکاو شده .

وقتی میگم where is my nose  دستش را می ذاره رو بینیم و من کلی تشویقش میکنم.تشویق

پسر دختر عمومم به دنیا اومد اسمش پرهامه آیسان همچنان دیوانه وار بچه های کوچک را دوست می دارد و وقتی میبینتشون می خواد بخوردشون.

و در سن 10 ماهگی دردونه ما همچنان بی دندون هست

 

40 هفتگی

عشق مامان 10 ماه می شودبغل

آیسان به سرعت داره بزرگ می شه از اون حالت بچگیش داره در می اد حرف هامون را می فهمه میگم صبر کن تا بهت آب بدم دهنشو را مثل ماهی باز و بسته میکنه میگم و برات باب اسفنجی بذارم میره جای تلویزیون دم در خونه مامانم که میرسیم میگم زنک بزن اون آیفون فشار میده عاشق اینه که  چراغ خاموش کنه فقط می تونه  خاموش کنه نمی تونه روشن کنه چند روز قبل دیدم دستشو می کنه تو پریز برق سریع رفتم چسب آوردم زدم رو پریز تا پنج شنبه که بریم محافظ پریز بگیریم هی انگشتشو میزد به پریز میدید تو نمی ره می خورد به چسب نواری که زده بودم هی تعجب می کرد ؛به انگشتش نگاه می کرد فکر می  کرد انگشتش مشکل داره منم هر هر می خندیدم آخه چقدر یک موجود میتونه بامزه باشه .

وقتی می خوابم دستشو می ذاره روی دلم و بلند میشه تازگیها دستشم برای 10 ثانیه یا بیشتر رها میکنه و روی پا خودش میایسته ازمبل  میگیره و چند قدمی راه میره .

تازگیها عاشق ویفر کاکاو شده .

وقتی میگم where is my nose  دستش را می ذاره رو بینیم و من کلی تشویقش میکنم.تشویق

پسر دختر عمومم به دنیا اومد اسمش پرهامه آیسان همچنان دیوانه وار بچه های کوچک را دوست می دارد و وقتی میبینتشون می خواد بخوردشون.

و در سن 10 ماهگی دردونه ما همچنان بی دندون هست