من از ما می نویسم

من و همسر در سال 88 ازدواج کردیم از زندگیمون راضی بودیم و لذت می بردیم تا اینکه در مهرسال 91 خدا مهرش را در غالب یک فرشته کوچک به نام آیسان به ما عطا کرد.و حالا 3 نفری بیش از قبل از زندگی در کنار هم لذت می بریم.

من از ما می نویسم

من و همسر در سال 88 ازدواج کردیم از زندگیمون راضی بودیم و لذت می بردیم تا اینکه در مهرسال 91 خدا مهرش را در غالب یک فرشته کوچک به نام آیسان به ما عطا کرد.و حالا 3 نفری بیش از قبل از زندگی در کنار هم لذت می بریم.

واکسن چهارماهگی

این واکسن برای تمام بچه ها یک دونست اما واسه دختر ناز کوچولوی ما دو تا بود همش هم تقصیر  این خانم واکسنیه بود دختر کوچولو موقع واکسن بد شانسی آورد و سوزن از خود آمپول جدا شد و مقداریش ریخت روی زمین برای همین این خانم واکسنیه اسکول یک بار دیگه واکسن زد ودختری 2 بار درد کشید الهی که مامان بمیره واست عزیزم ؛ اما خوب خدارا شکر اتفاق بدی نیافتاد می ترسیدم اور دوز بشه که نشده بود و این واکسن هم گذشت ,عاشقتم مامان جونماچ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد