من از ما می نویسم

من و همسر در سال 88 ازدواج کردیم از زندگیمون راضی بودیم و لذت می بردیم تا اینکه در مهرسال 91 خدا مهرش را در غالب یک فرشته کوچک به نام آیسان به ما عطا کرد.و حالا 3 نفری بیش از قبل از زندگی در کنار هم لذت می بریم.

من از ما می نویسم

من و همسر در سال 88 ازدواج کردیم از زندگیمون راضی بودیم و لذت می بردیم تا اینکه در مهرسال 91 خدا مهرش را در غالب یک فرشته کوچک به نام آیسان به ما عطا کرد.و حالا 3 نفری بیش از قبل از زندگی در کنار هم لذت می بریم.

100 روزگی

آیسان خانم ما امروز  100 روزه که پیش ماست چقدر زود گذشت و چقدر توی این 100 روز بزرگ شده اصلا شبیه اون کودک ضعیف  توی لباس های گشاد که صداش به زور در می اومد نیست الان تمام لباس هاش اندازه اش شده صداش گریه هاش ده تا خونه اون ور تر هم می ره  با لباش حباب درست میکنه  وقتی میگذاریمش دمر میشه برای این دمر شدنش کلی ذوق کردم چقدر این کارهای ساده میتونه برای یک کودک جدید و دشوار باشه برای والدین کودک چقدر لذت بخش  باشه .خلاصه این که عاشق  شبکه smilychild شده حدود 45 دقیقه با دقت میشینه میبینه   کلی حال می کنه  خلاصه اینکه  حرف میزنه اینقدر خوشگل و ناز که نگو  دیشب داشتم دایپرش رو عوض میکردم شروع کرد به حرف زدن اینقدر خوشگل لباش را غنچه میکنه آغغووو میگه  دوست داری غورتش بدی  خلاصه رفتم سریع دوربین آوردم اژش فیلم بگیرم که یکهو ج ی ش کرد  بعدشم کلی ذوق کرد و دست وپاش را تند تند تکون می داد  الاهی  قربون ذوق کردنش برم که یادم که می افته  دلم آب میشه بالاخره تونیستیم  واسه تولد 3 ماهگیش کیک و جشن بگیریم مامانیشم باز شرمندمون کرد و بهش کادو نقدی داد آیسان دوست داره در روز 1 یا 2 ساعت آهنگ بداریم واسش قر بدیم یا خودش را بغل کنیم و راش ببریم    لثه هاشم خیلی میخاره و همش دستهاش را می خوره الانم که اودم سر کار با مامانم رفته خونه مامانیم تا نذری درست کنه قربون قدش بشم که می خواد واسه ما پلو قیمه بپزه عاشقتم ماما جوووووون.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد