تو 3 روزی که همسر نبود روز اول بعد کلاس زبان آیسان رفتیم شرکت برق وبعد هم چیلی چیز شب هم خونه خاله خوابیدیم ولی تا صبح مردیم از دست پشه ها آیسان هم فکر کنم حساسیت داشت و کلی دستاش قلمبه شد روز دوم بعد شرکت و کلاس ورزش با آیسان رفتیم کریم شیشلیک زدیم و خوابیدیم تا6 بعد با خاله رفتیم پروما و خونه بابایی و پیتزا مهمون بابایی شدیم روز آخر هم بعد کلاس زبان رفتیم پارک وشام مهمون عمو حسام بودیم بعد با عمو رفتیم فرودگاه دنبال بابا آرش همون جا سوغاتی هامون را گرفتیم کفش واسه آیسان وعطر عالی واسه من امروز هم صبح دلمه بادمجون و فلفل گذاشتم واسه آیسانم عصاره گوشت تو این چند روز که بابا آرش نبود ایمیلی به دستمون رسید که تقریبا تا 2 ماه دیگه آیندمون را تغییر میده.
عصری هم قراره بریم باغرود